سرخط خبرها

درباره آشنایی مجتبی مینوی با فردوسی | چرا شاهنامه بخوانیم؟

  • کد خبر: ۱۴۷۸۱۳
  • ۰۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۹
درباره آشنایی مجتبی مینوی با فردوسی | چرا شاهنامه بخوانیم؟
مجتبی مینوی با وجود دایره گسترده فعالیت‌ها و وظایف و دغدغه ها، پاسداری از زبان فارسی را گویا رسالت اصلی خودش تعریف کرده بود و شاهنامه فردوسی برای او ارجی دیگر داشت.

خادم | شهرآرانیوز؛ مجتبی مینوی ششم بهمن سال ۱۳۵۵ از دنیا رفت، در ۷۳ سالگی. اما پیش از رفتن خدمت‌ها کرده بود به ایران و تاریخ و فرهنگش. نوشتن ۴۰ کتاب و صد‌ها مقاله بخشی از کار‌های اوست. عضو پیوسته فرهنگستان ادب و هنر ایران بود، محقق و پژوهشگر و لغت شناس بود. شاهنامه پژوه و مسئول علمی بنیاد شاهنامه فردوسی تا آخر عمر، اما پیش از این‌ها کار‌های مختلفی کرده بود، از تندنویسی در مجلس شورای ملی در ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۷ تا استادی دانشگاه تهران و ریاست کتابخانه ملی. صحبت از کتابخانه شد، عشق به کتاب و مطالعه در او چنان تند بود که وقتی در اواخر عمر کتابخانه نفیسش را یکجا و به رایگان اهدا کرد، شماره کتاب‌ها از ۲۵ هزار جلد بیشتر بود.

با وجود دایره گسترده فعالیت‌ها و وظایف و دغدغه ها، پاسداری از زبان فارسی را گویا رسالت اصلی خودش تعریف کرده بود و شاهنامه فردوسی برای او ارجی دیگر داشت. «معتقد بود که شاهنامه در استمرار و دوام فرهنگ ایران نقش تعیین کننده داشته است.» ۱ او دغدغه پیراستن و زدودن شاهنامه را داشت تا اثری هر چه نزدیک‌تر به آنچه فردوسی سروده است، به دست دهد.

در گفتگو با نجف دریابندری می‌گوید: «از هزار سال پیش که فردوسی درگذشت تا امروز، بیش از هزار شاعر گمنام مشغول خراب کردن این کتاب بوده اند که البته به عقیده خودشان خدمت می‌کرده اند.» ۲ منظور او از خدمت و خیانت شاعران پس از فردوسی که در اثر سترگ او دست می‌برده اند این است که آن‌ها با سلیقه و میل خود ابیاتی را به شاهنامه اضافه می‌کرده اند و گویا صلاح کار را بهتر از شخص ابوالقاسم فردوسی می‌دانسته اند، اما مینوی در همان گفتگو تأکید می‌کند که «تمام این ابیاتی که اضافه کرده اند، سست و بی مایه است.» ۳ و همین، هم به اصالت و هم به کیفیت شاهنامه لطمه می‌زده و یکی از تلاش‌های مینوی این بوده است که با تصحیح انتقادی از این لطمات تا حد امکان بکاهد.

آشنایی مینوی با فردوسی و شاهنامه

آن طور که محمدامین ریاحی، ادیب، تاریخ نگار، پژوهشگر و دوست مجتبی مینوی، در مقاله «شاهنامه و مینوی» ۴ نوشته است، ماجرای آشنایی مینوی با شاهنامه از آذر سال ۱۳۰۵ شروع می‌شود. او به همراه ملک الشعراء بهار، رحیم زاده صفوی و چند تن دیگر در کلاس درس آموزش زبان پهلوی هرتسفلد آلمانی می‌نشینند. این آشنایی با زبان پهلوی سبب دلبستگی او به آثار مربوط به ایران باستان می‌شود. او شروع می‌کند به تصحیح آثاری مانند «نامه تنسر»، «نوروزنامه» و «ویس و رامین» و علاقه به شاهکار بزرگ ادبیات ایران، یعنی شاهنامه فردوسی هم در او جوانه می‌زند و تا پایان عمر ایستادن نمی‌شناسد.

ریاحی اشاره می‌کند که مینوی از اینکه اروپاییان برای فردوسی و شاهکار او کار‌های زیاد و مهمی انجام داده اند، اما خود ایرانیان، وارثان زبان و اندیشه و هنر فردوسی کار در خوری برای او نکرده اند رنج بسیار می‌برده است و لازم و واجب می‌دانسته که ایرانیان خودشان دست به تصحیح این اثر ملی بزنند و استدلالی که برای این کار آورده در نوشته اش در نخستین شماره نشریه سیمرغ است: «شرق شناسان با روح و فکر ایرانیان و با زبان ایرانیان و بینش ایرانیان چنان که باید و شاید آشنا نبوده اند، ایرانی را آن طور که هست و بوده است نمی‌شناخته اند و شاید هرگز نتوانند بشناسند. ما باید خودمان- بعد از اینکه شیوه تحقیق و طریقه تتبع و قواعد صحیح متون را یاد گرفتیم- دست به این کار بزنیم.»

وزارت فرهنگ بنیاد شاهنامه را سال ۱۳۴۸ تأسیس می‌کند و مجتبی مینوی را شایسته‌ترین شخص برای مدیریت این مهم می‌داند. مینوی در تاریخ ۶ مهر ۱۳۴۸ در نامه‌ای دعوت وزارت فرهنگ را می‌پذیرد و می‌نویسد: «مدت شش، هفت سالی در تهیه متن صحیح و معتبری از شاهنامه و چاپ و انتشار آن اهتمام خواهم کرد. این کار به نظر بنده بر هر نوع تجلیلی که از فردوسی بخواهیم به عمل بیاوریم رجحان دارد. ما نباید به این انتظار بنشینیم که در ممالک دیگر برای ما شاهنامه تهیه کنند و به این خوش باشیم که در پایتخت کشور، خیابانی و میدانی به نام فردوسی داریم. از بنده این کار برمی آید و نمی‌دانم چند سال دیگر زنده ام، هر چه زودتر شروع کنم، امید به آنکه آن را به پایان برسانم بیشتر است.» در این نامه یک پیش بینی هم نهفته است، او هفت سال پس از این نامه و پذیرش مسئولیت درگذشت.
مینوی در حوالی هفتاد سالگی، روزی بیش از هشت ساعت در بنیاد شاهنامه کار می‌کرد «و با وجود سابقه بیماری و منع طبیبان، برای جست وجوی نسخه‌های قدیم شاهنامه چندین سفر به هند و پاکستان و مصر و آلمان و انگلستان کرد.» ۵

چرا شاهنامه مهم است؟

مینوی در کتاب «فردوسی و شعر او» نوشته است: «فردوسی طوسی پدر شعر و سخن فارسی، با فکر بدیع و کلک گوهر افشان خویش به شاهان و پهلوانان و دلاوران ایران زندگانی نو بخشید و نام ایشان را در دفتر بزرگ خویش جاودانی ساخت.»
او همچنین در مقاله «زبان و ادبیات در ملیت» شاهنامه فردوسی را از سه لحاظ برای مردم ایران مهم می‌داند: «اول اینکه یکی از آثار هنری ادبی بسیار بزرگ است و از طبع و قریحه یکی از شعرای بزرگ قوم ایرانی زاده است [.]دوم اینکه تاریخ داستانی و حکایات نیکان ملت ایران را شامل است و در حکم نسب نامه این قوم است. سوم اینکه زبان آن فارسی است و فارسی محکم‌ترین زنجیر علقه و ارتباط طوایفی است که در خاک ایران ساکنند.» ۶

او همچنین در ادامه همین مقاله دلایل اهمیت شاهنامه برای ایرانیان را چنین برمی شمارد: «در روزگاری که ملل به ایجاد کار‌های هنری زنده اند و از تصدق سر نویسندگان و شعر و نقاشان و آهنگ سازان خود معروف خاص و عام اقوام دیگرند، ما باید هرچه بتوانیم به تجلیل و تعظیم گویندگان و نویسندگان و دانشمندان بزرگی که داشته ایم بپردازیم، البته نمی‌گویم که به این پشت گرمی که پیش از این چیزی و کسی بوده ایم امروز دست روی دست بگذاریم و افاده خشک بفروشیم. خیر، کار نو باید بکنیم و هر روز هنری تازه بنماییم و به عالمیان ثابت کنیم که امروز هم از ما کار نیک و بزرگ برمی آید.

ولی همچنان که دیگران از هومیروس و دانته و شکسپیر خود دم می‌زنند و موتزارت و بتهوون و شوپن و دورژاک و برلیوز و الگار را به رخ جهانیان می‌کشند، و راسین و آناتول فرانس و میلتن و ایبسن را دلیل علو قریحه قوم خود می‌شمارند، حق این است که ما هم به امثال فردوسی و ناصرخسرو و سنایی و مولوی و سعدی و حافظ بنازیم و بیرونی و ابن سینا و ابوالوفا و خیام و نصیر الدین طوسی را تعظیم و تجلیل نماییم و نشان بدهیم که اگر چندین هزار سال در زمین خدا سکونت کرده و از نان و آب زمین تمتع برده ایم وجود ما بی حاصل نبوده است و مجوزی برای بقا و نام نیکو داریم. [.]جنبه دوم اهمیت شاهنامه امری خصوص است و مربوط است به آن غریزه خودخواهی و خویشتن پسندی آدمی زاد و ناشی از علاقه و عشقی است که به ثابت کردن اصل قدیم و نسب جلیل از برای خود دارد.».

اما مهم‌ترین جنبه شاهنامه از نظر مینوی جنبه ادبی شاهنامه از جهت داستان‌های آن و همچنین از جهت حفظ زبان فارسی دری است: «بعد از آمدن اسلام ادبیات ما فراموش شد، [.]و اگر زبان فارسی قوت این را حاصل نمی‌کرد که به آن مطالب مختلف و متنوع را بتوانند به صراحت و رسایی تمام بیان کنند هرگز این زبان در شعر و کتابت جای باز نمی‌کرد و زبان عربی که لسان دینی بود لسان دنیایی نیز می‌ماند و ما تا امروز مثل اهل عراق و سوریه و لبنان و مصر و تونس و الجزایر و مراکش عربی زبان می‌ماندیم.»
منابع:
۱، ۲، ۳، ۴، ۵ - زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
۶- تاریخ و فرهنگ، نوشته مجتبی مینوی، انتشارات خوارزمی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->